خوب حالاکه بحث نمره گرفتن از استاد داغه اولین داستان حقیقی رو خودم و میگم در این مورد
یکی بود یکی نبود روزی در یک خراب شده ای که به طور اتفاقی به آن دانشگاه حکیم سبزواری می گفتن استاد آز فیزیک گلی بود کاری به این نداریم که در طول ترم چه گذشت اما در آخر ترم من شخصا جمع نمره عملی و گذارشکارم 12.5 بود و از 5 نمره کتبی روی 2 یا 2.5 حساب میکردم اما از ایشان خواهش کردم حالاکه نمرم دست شماست از 5 به من 4 یا 4.5 بدید که قبول نکردن و به من 18 دادن چطور؟ من هم نمی دونم.چند بار 12.5 را با 5 جمع کردم اما به 18 نرسید

منتظر داستان های زیبای شما هستیم

یه روزی یه دانشجویی که من باشم توی سازمان مرکزی همین دانشگاه خراب شده رفتم برا تصفیه حساب وقتی رفتم پیش خانوم معصمی اسمم رو گفتم ایشون گفت که من اسمتو توی لیستم ندارم برو پیش آقای ارغیانی
آ.ارغیانی بعد از کلی گشتن دنبال فیش های واریزی من متوجه شدن که اونا رو گم کردن,در ضمن کپی اونا هم که دست من بودمشهد بود
بالاخره بعد از اینکه فرم ثبت نامم رو پیدا کردن پشت این فرم شماره حسابی رو که آ.قای ارغیانی روز ثبت نام خوابگاه برای من نوشته بود رو دیدن و متوجه شدن که ایشون به جای اینکه شماره حساب خوابگاه خودگردان روزانه رو بدن شماره خوابگاه داخل دانشگاه رو دادن من هم که از همه جا بی خبر رفتمو پول رو واریز کردم
خلاصه راه حل این بود که درخواستی به معاونت دانشجویی نوشته بشه واین درخواست پیش مسئول امور مالی
برده شود وایشان یک فقره چک به مبلغ سیصدو چهل هزار ت به من داده و آن رابه بانک برده وبه شماره حساب صحیح وارد کنم که ضحمت این درخواست نامه را آ.کافی کشیدند که ایکاش این لطف را نمی کردن
در ضمن از این مبلغ صدهزار تومان بابت ودیعه و دویست وچهل هزار تومان بابت شهریه بود
فعلا تا همین جا رو داشته باشین بقیه داستان رو در قسمت بعدی میگم آخه این نصفشه البته فکر کنم همین نصفشو هم کسی تا آخر نخونه تا بعد

احمد جان قربونت، فقط غلط املایی ها تو کمتر کن مثل:ضحمت(زحمت)و....

چند اتفاق واقعی


روزی روزگاری در برهوتی بنام دانشگاه حکیم اعلام شد ضیافتی برپاست گروهی از باحالترین دخترهای دانشگاه تصمیم گرفتند برن فقط وا3 خنده ش.دروسو انتخاب کردن وا3 خنده ش هم اتاقیاشونو انتخاب کردن اونم وا3خنده ش...خلاصه شوخی شوخی کلی اتفاقای جدی جدی افتاد که عبارتند از:
1-غرورآفرینی دختران زیست 90در مسابقات والیبال(والیوال)و کسب مقام دوم اونم جدا بصورت شوخی شوخی وشکست بچه های تربیت بدنی
2-کشف هویت سمندر آفریقایی که خودش میدونه کیه
3-دستگیری یک رتیل غول پیکر در حال اتکا(ابتکار_بقول مامان بزرگم) به جرم
4-برنده شدن بلیط دیدار با مقام رهبری توسط خ کرابی..........
5-حفظ خطبه193نهج البلاغه اونم عربیش
6-غرورآفرینی پسران زیست90در مسابقات پرتاب کش(ما اینطور شنیدیم)
7- عکس دسته جمعی بچه های تدارکات که دهن بعضیا بازه
8-یافتن یک ملخ سبز که در سبزیهای سلف استتار کرده بود(ممکنم هست یکیشو خورده باشین)
9-مچ گیری از دخترا هنگام مشاعره ی اشعار ساسی مانکن و دوستان و یک ساعت نصیحت بعد ازآن که مافرار کردیم البته
10-...واز همه مهم تر که دیگه واقعا جدی جدی بود بردن دوتا حج توسط دوستای عزیزم خ جعفری و مسلمی.بقیه مونم لیاقت نداشتیم ذیگه بیخودم به حکمت و قسمت ربطش ندین

سلام ساناز جون انشاا...قسمت ميشه باهم ميريم قرارمون كه يادت نرفته
خيلي باهال بودمر30

به ساناز خانم.همه ی این اتفاقات جالب توایام طرح ضیافت افتاده

به آقای مودب.تازه این همش نبود!

اتفاقات واقعی طرح ضیافت
1.گرفتن زوری مقام دوم و سوم مچ اندازی البته به زور توسط پسرای زیست شناسی
2.گرفتن مقام دوم دو سرعت توسط پسرای زیست شناسی
3. گرفتن مقام دوم شنا توسط پسرای زیست شناسی
4.برنده شدن بلیط سفر به خانه ی خدا توسط بچه های زیست شناسی
5.حضور فعال پسرای زیست شناسی در تدارکات
6. دعا کردن پسرای زیست شناسی برای برنده شدن اشخاص لایق برای سفر به خانه ی خدا
7.گرفتن زوری شیرینی توسط حاج اقا عباسی از پسرای زیست شناسی
8.مچ گیری از اقای پراک بود پلاک بود یا پراید (دقیق نمیدونم) توسط پسرای زیست شناسی
9.حضور فعال شبانه روزی پسرای زیست شناسی در زمین چمن
10.ثبت مقبره خیام سبزواری اونم در کجا داخل دانشگاه حکیم سبزواری
11.رفتن بیش از 2 بار به جاهاییی که بعضیا حتی نصیبشون نشدتا در اونجا بیان
12.یاد گرفتن بعضی قوانین و کسب تجربه فک کردین پسرای زیست شناسی کم علکین
و اخرش دممون گرم بچه ها که همه جا میدرخشیم همه با هم پی پیپ هورا

آره منم دیدم گروهی از بچه های زیستمون المپیاد کش اجراکردن .اونم صف اول مراسم اختتامیه!!!!

البته ما المپياد هل دادن ظروف بستني وآبميوه كه بين چند تن از پسران زيست و گروهي نا شناس از دختران بود رو هم داشتيم كه من موفق شدم در فينال اين مسابقه مهيج اونا رو شكست بدم ودخترا رو مجبور به جمع آوري ظروف(زباله)كنم كه نميدونم چرا اين مسابقه از چشمان تيز بين ليدرهامون دور موندهلازم به ذكر است كه اين مسابقه هم روز اختتاميه برگزار شد اونم در صف اول

البته میدونید که تمام مراسم های این طرح فوق العاده تحت نظارت ما پسر ها بود
ببینم شما اصلا عکس آخر مراسم اختتامیه که روی سن گرفتن رو دیدین؟فکر نکنم

به آقای وحید رضا

اگر به بند7 چند اتفاق واقعی توجه کنید میبینید که دیدیم
ببخشید یه سوالی وا3 من پیش اومده با توجه به مطلبی که راجع به نابغه ها بود این عکستون مربوط میشه به ابتدای امر یا انتهاش؟
امیدوارم فقط بخندید ناراحتم نشید

یک اتفاق بد بد
شخصی که اسمش رو نمی برم با دروست کردن اکانت های الکی پلکی داشت کارای الکی پلکی می کرد دفه ی بعد پروفایلش رو می بندم اگه لازم بشه اسمش رو هم میگم

ok
یعنی شما نمی تونید سن این عکس رو حدودی تشخیص بدین
خوب اشکالی نداره فقط یکم.یکم دقت کنید

والا اینی که من میبینم ابتدای فسیل شدنشونه

بعد از تشکر بخاطر سایت واقعا باحالمون یه پیشنهاد دارم:اگه امکانش هست موضوعات انجمنو بیشتر کنید.مقسیییییییییی

ای بابا سایت رو دست کم گرفتیدا
همه ی کاربران سایت میتونن با رفتن به قسمت انجمن موضوع جدید ارسال کنن اونم با اسم خودشون به عنوان شروع کننده در واقع هر کاری که مدیران امکان انجام اون رو دارن کاربران هم می تونن انجام بدن
اگه مشکلی بود یا امکانات در جایی کم بود حتما بگین

تازه اگه نشد میتونین موضوع مورد نظرتون رو بگید تا ما اون رو تو قسمت انجمن قرار بدیم

سلام!
عکس اون ملخ سبزه که تو سبزی های سلف بود (هرچی توسط آقایون انجام بشه از این بهتر نمیشه) رو داریم
با کلی عکسای جذاب دیگه

عکساتون رو هم میتونیدخودتون اپلود کنید و سپس بزارید تو سایت هم می تونید به ایمیل bzist@yahoo.com بفرستید تا ما بزاریم تو سایت

نکته ی خاص:
اون عکس معروف که باعث برخورد فک عده ای با زمین شده بود یادتونه که.
توی اون عکس شخصی بود به نام محمد رضا پردل این بنده ی خدا که اومد بین ما بچه های تداروکات و با ما عکسم گرفت پسر خیلی خوبیه.همین
بیشتر بدانید:
محمد رضا جزو ما که نبود هیچ در طرح ضیافت هم اصلا ثبت نام نکرده بود.من هنوز هم نفهمیدم اون جا چکار می کرد

متن بالا با اجازه و پیشنهاد خود اون بود

کدوم عکس؟

مث اینکه این ضیافت راز بقایی بوده واس خودش.
ما هم یه مار دیدیم.
میگم نکنه مردیم گرمیم حالیمون نیست؟

cd فیلم و عکس های طرح ض رو تو نهاد رهبری می فروشن حتما بگیرید تا این عکس هم ببینید

سلام دوستان. این هم یه داستان واقعی.دوستای من شوخی شوخی طرح ضیافت شرکت کردن اما من حتی ثبت نام هم نکردم اما من جدی جدی رفتم حالا بماند که برام غذا و بلیط استخرو ... جور می شد(حالا به هر حال یا از دوستان یا به هر طریق دیگه.)جدی جدی خودمو آویزون کردمو جدی جدی شدم از اعضای فعال تدارکات. خدایی به من که خیلی خوش گذشت. راستی فینال مسابقات المپیاد کش با ابطری هم در مشهد بین من و احمد برگذار میشه.

سلام این مراسم خفن کجای خواج ربع قراره شرع بره

میگم داستانم یه چیزی کم داشت آخرش مجهول بود نگو هنوز فینال مونده برنده رو مشخص کنید ببینیم آخر داستان چی میشه.میتونین گزارشی کوتاهم از مسابقات مهیجتون بذارین.
در ضمن دیگه تو روز روشن سرقت ادبی نکنین سبک نوشتن دیگران رو هم کپی نکنین با تشکر